دستش را بسویت دراز می کند و لبخندی می زند نامت را می خواند با نگاهی فریبت می دهد بازوانت را می گشائی پنداری ،…
به او می نگرم نگاهم التماس از نیاز با پژواکی از تمنا در خلوت آرزوی یک پاسخ دستانم را می گشایم شاید دانه ای از…
دردم را به آسمان گفتم از ابرها سیل جاری شد دردم را به باد سپردم طوفان برپا شد در کنار آتش ترنم دردم را زیر…
آنجا که آسمان لب بر لب زمین نهاده است خورشید شرمگینانه خود را پنهان می سازد و پرندگان امواج ترانه های خویش را آرام می…
ketabدریافت
مجید مشیدی چندی پیش از طریق یک رفیق گرامی، گفتگوهای زندان ، ویژه نامه محمود محمودی بدستم رسید. او را به نام می شناختم و…
تقدیم به سعید سلطانپور مجید مشیدی چگونه می توانم چگونه می توانم از یاد برده باشم ؟ تنها گواه آن شب های گوته که اینک…
مجید مشیدی روز قیام من خشم کارگران را می بینم که در روز قیام با سرودهای انقلابی دشمن را به زانو در آوردند. و شادی…
مجید مشیدی تقدیم به سعید سلطانپور نجوا کن رفقائی که در راه رهائی خلق از دست ما رفته اند هرگز از دلهایمان نخواهند رفت. اینان…
مجید مشیدی محفلی دیگر باید فراهم کرد زیبای تنها گیسوان پریشانت شانه های پر وقارت را پوشانده چشم های رنگینت دروازه های زندگیست لذتی گر…