فهرست بستن

گروه كاري شوراي روابط خارجي امريكا چه نظری دارد

مجید مشیدی

گروه كاري شوراي روابط خارجي امريكا چه نظری دارد

چندی ماه پیش گزارش گروه کاری شورای روابط خارجی آمریکا به رياست مشترك دکتر زبیگینو
برژینکسی و دکتر رابرت ام گيتس را مطالعه کردم و به نظرم آمد شاید نگاهی کوتاه به این گزارش بتواند کمکی برای تحلیل های اپوزیسیون باشد! شوراي روابط خارجي كه در سال 1921 تأسيس شده، يك سازمان مستقل است كه اعضاي آن از سراسر كشور انتخاب مي‌شوند و به‌عنوان يك مركز فاقد گرايش حزبي، متشكل از افراد محقق شناخته مي‌شود كه هدف آن توليد و انتشار افكار است تا افراد، شركت‌ها و همچنين سياست‌گذاران، روزنامه‌نگاران، دانشجويان و شهروندان علاقه‌مند در داخل ايالات‌متحده و در ديگر كشورها بهتر بتوانند وضعيت جهان و گزينه‌هاي سياست خارجي فرا روي ايالات‌متحده و ديگر دولت‌ها را درك كنند. شورا اين كار را از طريق برگزاري جلسات، ترتيب‌دادن برنامه‌هاي گسترده مطالعاتي، انتشار مجلهForeign Affairs كه يك نشريه برجسته حاوي مطالب بين‌المللي و مطالب مربوط به سياست خارجي امريكا است، گسترش دامنه عضويت خود، حمايت از گروه‌هاي كاري مستقل و ارائه اطلاعات به روز در مورد جهان و سياست خارجي ايالات‌متحده انجام مي‌دهد.

تیتر ” گرشی تازه به ایران” تعیین شده و راهبردهای جدید در رابطه به ایران برای سیاستمداران و دولت بوش تعیین می کند. در این گزارش نحوه برخورد بازنگری شده نسبت به ایران، چرا ایران اهمیت دارد، برنامه هسته ای ایران، آینده هسته ای ایران، درگیری ایران در مناقشات منطقه ای، سیاست اخیر ایالات متحده نسبت به تهران و روابط بلند مدت باایران ، طرح شده و یک سیاست مشخصی برای آمریکا مطرح می شود که بسیار اهمیت دارد که جریان های مخالف رژیم اسلامی به آگاهی به طرح و برنامه آمزیکا برای ایران آشنا شوند و سیاست های خود را کمی دقیق تر برنامه ریزی کرده که بتوان در تحولات آینده در داخل کشور نقش تاریخی خود را انجام دهند. باهم این گزارش را مرور می کنیم.

نحوه برخورد بازنگري شده نسبت به ايران
گروه كاري چنين نتيجه گرفت كه عدم درگيري فعلي ـ به صورت مستمر ـ با ايران به ضررمنافع ايالات متحده در يك منطقه حساس جهان مي‌باشد و در برخي زمينه‌هاي خاص مورد نگراني طرفين، ضروري است گفت‌وگوي مستقيم با ايران دنبال شود.

1ـ گفت‌وگوي سياسي با ايران را نبايد به زماني موكول نمود كه اختلافات عميق موجود بر سر بلندپروازي‌هاي هسته‌اي آن كشور و مداخله اثرگذار ايران در اختلافات منطقه اي به طور كامل حل شده باشد. برعكس، فرآيند ارتباط سياسي گزينشي به خودي خود نشان‌دهنده وجود يك مسير بالقوه موثر براي حل مشكلات مزبور مي‌باشد. درست به همان صورت كه ايالات‌متحده ضمن مقابله شديد با برخي از جنبه‌هاي سياست داخلي و بين‌المللي چين، رابطه سازنده‌اي را با آن كشور حفظ نموده است (موضوعي كه در مورد اتحاد شوروي نيز تجربه شد) واشنگتن بايد در نگرش خود به ايران آماده كشف زمينه‌هاي نفع مشترك باشد و همزمان به اعتراض خود در برابر سياست هاي انتقادآميز ايران ادامه دهد. در نهايت هرگونه رابطه حقيقي با تهران تنها در صورتي قابل تحقق است كه در عرصه مسائل مورد نگراني فوري ايالات متحده در رابطه با سلاح هاي هسته اي، تروريسم و ثبات منطقه اي، پيشرفت واقعي حاصل شود.

1

2ـ دستيابي به يك معامله بزرگ كه به صورت جامع، تمام اختلافات موجود ميان ايران و ايالات متحده را حل و فصل كند، يك هدف واقع‌بينانه نيست و بعيد است كه تعقيب اين نتيجه به پيشرفت منافع اصلي واشنگتن در كوتاه‌مدت بينجامد. در عوض، گروه كاري پيشنهاد مي‌كند كه در زمينه مسائلي كه منافع ايالات متحده و ايران درباره آنها به هم نزديك مي‌شود با آن كشور رابطه گزينشي برقرار گردد و براساس پيشرفتهاي تدريجي حاصل در اين رابطه با نگراني‌هاي گسترده‌تري كه بين دو كشور فاصله انداخته برخورد شود.

3ـ سياست‌هاي ايالات متحده نسبت به تهران بايد افزون بر تدابير كيفري، با انگيزه و پاداش نيز همراه باشد. اتكاي ايالات متحده بر مجازات‌هاي كلي و يك‌جانبه در راه دستيابي به اهداف اعلام شده آمريكا براي تغيير رفتار ايران، موفقيت‌آميز نبوده و درضمن واشنگتن را از هرگونه اهرم موثرتر در مقابل حكومت ايران به استثناي تهديد بر استفاده از زور محروم ساخته است. با توجه به نقش روزافزون منافع اقتصادي در شكل‌دادن به گزينه‌هاي سياسي ايران در داخل و خارج، دورنماي روابط تجاري با ايالات متحده مي‌تواند سلاح قدرتمندي در زرادخانه واشنگتن به حساب آيد.

4ـ ايالات متحده بايد بدون استفاده از زبان تغيير حكومت كه ممكن است موجب تحريك عواطف ملي در راه دفاع از رژيم كنوني حتي در ميان مخالفان حكومت شود، برقراري دموكراسي در ايران را تبليغ كند.

آمريكا بايد اظهارات و سياست‌هاي خود را بر ارتقاي تكامل سياسي متمركز سازد كه موجب تشويق ايران براي توسعه نهادهاي دموكراتيك قوي‌تر در داخل و تقويت روابط ديپلماتيك و اقتصادي در خارج شود. ارتباط با حكومت كنوني ايران براي حل مسائل حاد منطقه‌اي و بين‌المللي، لزوماً مغاير با حمايت آمريكا از اهداف مزبور نمي‌باشد. در حقيقت رابطه‌اي كه با جديت پيگيري شود، شانس تغييرات داخلي در ايران را افزايش خواهد داد.

5ـ گروه كاري نسبت به تلاش‌هاي پياپي در بيست‌و‌پنج سال گذشته براي برقراري ارتباط با حكومت تهران، آگاهي داشته و متوجه اين مطلب بوده است كه تمامي اين تلاش‌ها به‌دلايل مختلف بي نتيجه مانده است. با اين حال، گروه كاري بر اين اعتقاد است كه مداخله نظامي ايالات متحده در عراق و افغانستان در كنار فعاليت‌‌هاي ايران در هر دو كشور موجب تغيير صحنه ژئوپوليتيك منطقه شده است. اين تغييرات مي‌تواند انگيزه‌هاي تازه‌اي را براي گشودن مجدد باب مذاكرات سودمند ميان دو طرف، هم براي آمريكا و هم براي ايران ايجاد كند كه مي‌تواند ابتدا از مسائل مورد علاقه مشترك همچون «ثبات منطقه» آغاز شود و نهايتاً به بحث درباره مسائل دشوار مثل تروريسم و تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي بينجامد. ما به اين حقيقت اذعان داريم كه حتي منطقي‌ترين سياست‌ها در مقابل ايران ممكن است در اثر لجاجت حكومت ايران با مانع مواجه شود.

برنامه‌هاي هسته‌اي ايران
در طي دو سال گذشته، احداث تأسيسات گسترده غني‌سازي اورانيوم توسط ايران در نتيجه فعاليت گروه‌هاي مخالف حكومت و تحقيقات بعدي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي فاش شد. افشاي اسرار تأسيسات تحقيقاتي در نطنز و تهران و همچنين كارخانه توليد آب سنگين در اراك و تأييد خبر ورود ميزان قابل ملاحظه‌اي اورانيوم از چين، فوريت كسب اطلاعات بيشتر در خصوص توان هسته‌اي ايران را افزايش داد و نشان داد كه زمان عبور ايران از آستانه هسته‌اي شدن كمتر از آن است كه تصور مي‌شد. اين كشفيات، به همراه زنجيره‌اي از حقايق هشداردهنده‌اي كه در جريان بازرسي‌هاي آژانس به دست آمد، در عين حال به ترديدهايي در خصوص اعتبار تعهد ايران به رعايت مفاد عهدنامه منع تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي (NPT) دامن زده است. حقايق كشف شده در خصوص دامنه برنامه هسته‌اي ايران موجب تأييد ظن ايالات‌متحده شده و ارزيابي‌هاي به عمل آمده توسط ديگران را نيز تحت‌تأثير قرار داده است. به گفته آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، ايران، به طراحي كاملي از يك چرخه سوخت هسته‌اي دست پيدا كرده و دلايل قابل‌توجهي وجود دارد كه نشان مي دهد اين طرح بخشي از يك تلاش چندجانبه براي دستيابي و توليد مواد قابل شكافت هسته اي مي باشد. نگراني فزاينده پيرامون فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران به برنامه پرسابقه و پيچيده توليد سلاح‌هاي موشكي در آن كشور مربوط مي‌شود كه به نحو موفقيت‌آميز توانسته موشك‌هاي با برد متوسط را توليد كند كه مي‌توانند كشورهاي منطقه از‌جمله اسرائيل را هدف بگيرند. تهران در عين حال براي دست‌يافتن به موشك‌هاي بالستيك بين‌قاره‌اي نيز برنامه‌هايي دارد.

2

دولت بوش با تركيبي از گفتارهاي تند و فشارهاي جمعي بين‌المللي به اين تحولات پاسخ داده است. ماهيت هشداردهنده كشف اين حقايق كمك كرد تا نوعي اتفاق نظر كم‌سابقه بين‌المللي براي اخطاردادن به ايران سازماندهي شود؛ در عين حال بروز اتفاقي برخي مشكلات در روابط نسبتاً آرام گذشته ميان ايران و كانادا و همچنين آرژانتين ـ كه هر دوي آنها عضو شوراي حكام آژانس نيز مي‌باشند ـ به اين موضوع دامن زد. نتيجه امر عبارت بود از تلاش بي‌سابقه جامعه بين‌المللي براي افزايش فشار وارده به ايران در خصوص فعاليت‌هاي هسته‌اي آن كشور؛ تلاشي كه در اثر تهديد ضمني مجازات از طرف شوراي امنيت سازمان ملل متحد و احتمال وضع مجازات‌هاي اقتصادي بين‌‌المللي تشديد شد.

اين فشار چندجانبه موجب پيشرفت‌هاي كوتاه‌مدت قابل ملاحظه‌اي گرديد و در اكتبر 2003 ايران پذيرفت كه پروتكل الحاقي را امضا كند؛ اين پروتكل متضمن بازرسي‌هاي قوي‌تر نسبت به مواد و فعاليت‌هاي اظهار شده و نشده مي‌باشد. ايراني‌ها در عين حال پذيرفتند كه فعاليت‌هاي مربوط به غني‌سازي و بازيافت را به حال تعليق درآورند. اين توافق با انگلستان، فرانسه و آلمان صورت گرفت كه وزيران خارجه آنها دولت‌هاي خويش را متعهد ساختند امكان دسترسي ايران به فن‌آوري صلح‌آميز هسته‌اي را فراهم نمايند. اين توافق بيانگر نوعي امتياز محدود ولي مفيد ازسوي ايران بود كه گفته مي‌شود موجب مباحثات پردامنه‌اي ميان رهبران ارشد كشور شده است. در عين حال، اين توافق به منزله سازشي بود كه منافع فوري ايالات‌متحده و متحدان آن را تأمين كرد، زيرا هيچ‌يك از آنها نمي‌خواستند اختلافات تلخي را كه سال قبل بر سر موضوع عراق ميان آنها درگرفته بود تكرار كنند.

البته اظهارات و اقدامات بعدي ايران به ميزان قابل‌ملاحظه‌اي، اعتماد به‌وجود آمده نسبت به مقاصد ايران جهت رعايت شرايط توافق انجام شده را تضعيف نمود. توافق اكتبر و تعامل بعدي ايران با آژانس، نشان‌دهنده پيروزي‌اي ماهيتاً كوتاه‌مدت در عرصه‌اي بود كه براساس تعريف، بايد به يك رابطه دائمي ميان حكومت ايران و جامعه بين‌المللي در خصوص مسائل هسته‌اي مبدل شود. از آن زمان تا كنون، تعامل ايران با آژانس توأم با اصطكاك مستمر، ابهام و جريان مداومي از كشفيات تازه درباره دامنه حقيقي فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران بوده است. جريان تازه انتقال مواد هسته‌اي به ايران، احتمال رويارويي‌هاي جديد در آينده را افزايش داده است.

آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، همچنان در يك مسير باريك قدم برمي‌دارد و ضمن تداوم فشار بر ايران، از تحريك خشم ايران يا شكستن اتفاق نظري كه به سختي ميان اعضاي آن حاصل شده، پرهيز مي‌كند. دبير كل آژانس، محمد البرادعي در جريان ديدار از واشنگتن صادقانه بر اين مطلب تاكيد نمود كه «هنوز در خصوص وضعيت برنامه هسته‌اي ايران، تبادل نظر در جريان است»؛ همچنين است در خصوص ميزان آمادگي رژيم روحاني ايران براي رعايت كامل توافق‌هاي به‌عمل آمده جهت فاش ساختن تمامي جنبه هاي برنامه مزبور.

در ژوئن 2004(خرداد 83) شوراي حكام آژانس، سختگيرانه‌ترين قطعنامه خود را تاكنون صادر نمود و توجه همگان را به خودداري ايران از همكاري منظم، فاش‌نكردن اطلاعات مربوط براي جامعه بين‌المللي و فوريت توجه به برخي از دردسرسازترين جنبه‌هاي برنامه‌هاي هسته‌اي ايران جلب نمود. به نظر مي‌رسد كه آژانس و جامعه بين‌المللي در حال نزديك‌شدن به همان نتيجه‌اي هستند كه دولت بوش بيشتر از يك سال پيش اعلام كرد و به موجب آن ايران تعهدات خويش در قالب عهدنامه منع تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي (NPT) را ايفا ننموده است. در پاسخ، تهران اعلام نمود كه بر خلاف تعهدات پيشين خود در قالب توافق ماه اكتبر، ساخت دستگاه‌هاي سانتريفوژ را از سر مي‌گيرد.

الزامات هسته‌اي ايران
با توجه به گذشته تاريخي و منطقه پرآشوب اطراف ايران، به نظر نمي‌رسد كه جاه‌طلبي‌هاي هسته‌اي ‌ايران بر مبناي محاسبات استراتژيك كاملاً غلطي بنا شده باشد. البته استدلال هاي مطرح شده در جهت تقويت توانايي‌هاي هسته‌اي ايران بيشتر در محافل خصوصي مطرح مي‌شود تا محافل عمومي، هرچند فعاليت‌هاي ديپلماتيك اخير در رابطه با آژانس تا حدودي موجب طرح آزادانه‌تر مسائل در اذهان عمومي شده است. با اين حال، منطقي را كه در پشت انگيزه‌هاي ايران براي دستيابي به توان هسته‌اي نهفته مي‌توان با استفاده از مجموعه غني نوشته‌هاي مربوط به مسائل امنيتي كه در مجلات دانشگاهي ايران و مطبوعات به‌چشم مي‌خورد روشن ساخت. عليرغم استناد روحانيون در گفتارهاي خود به توان هسته‌اي اسرائيل، اين موضوع دليل اصلي تلاش ايران براي اجراي يك برنامه هسته‌اي نيست.

3
در عوض، علاوه بر احساس شديد ناامني ناشي از تجاوز عراق و تجربه جنگ در مورد خود ايران، به نظر مي‌رسد در خصوص دو موضوع مهم ديگر مربوط به سلاح‌هاي كشتارجمعي نيز در اين كشور اتفاق نظر وجود دارد: كسب پرستيژ و به دست‌آوردن اهرم فشار. عامل اول منعكس‌كننده غرور عميق ملي است كه ويژگي بارز ايراني‌ها به‌شمار مي‌آيد؛ براي ايرانيان عضو طيف سياسي اين كشور غيرقابل تصور است كه همسايه آنها پاكستان، كه آن را از لحاظ اقتصادي، اجتماعي و بلوغ سياسي پايين‌تر از خود تصور مي‌كنند به فن‌آوري پيشرفته نظامي دسترسي داشته باشد.

عامل دوم كه در رابطه با ديدگاه ايران نسبت به كسب توان هسته‌اي يعني برخورداري از اهرم فشار، بيش از ديگر موارد، زيان‌هاي بنيادي استراتژيك ناشي از جدايي ايران از ايالات‌متحده را به معرض نمايش مي گذارد. در نظر بسياري از مقامات تهران، برخورداري از يك برنامه هسته‌اي پايدار، تنها امتياز ارزشمندي است كه جايگاه چانه‌زني ايران در مقابل واشنگتن را تقويت مي‌كند.

خارج شدن رژيم صدام حسين از صحنه بدون ترديد موجب تخفيف يكي از جدي‌ترين نگراني‌هاي امنيتي ايران شده است. در عين حال، تغيير حكومت در عراق، موجب بروز احتمال آشفتگي در مرزهاي آسيب‌پذير غرب ايران شده و از سوي ديگر فاصله ايالات‌متحده را براي اعمال قدرت در منطقه بيش از پيش كاهش داده است. به دليل افزايش تنش‌هاي موجود ميان دولت بوش و حكومت ايران، از بين رفتن حكومت صدام هنوز نتوانسته منافع استراتژيك مهمي را براي ايران به‌بار آورد. درحقيقت، در كنار اظهار ايالات‌متحده در خصوص تغيير حكومت‌ها، دولت‌هاي ياغي و اقدام پيش‌گيرانه، تغييرات اخير در عرصه توازن قواي منطقه‌اي تنها باعث افزايش ارزش بازدارندگي بالقوه «سلاح‌هاي استراتژيك» شده است.

برخلاف ديگر سياست‌هاي تحريك‌آميز ايران كه موجب مجادله ميان جناح‌هاي مختلف شده و بدين‌ترتيب به جنگ‌هاي داخلي قدرت در كشور دامن زده، وسوسه دستيابي به سلاح‌هاي هسته‌اي تا حدود زيادي ميان جناح‌هاي مختلف طيف سياسي اين كشور مشترك است. اين تمايل به دوره‌هاي پيش از انقلاب بازمي‌گردد كه حكومت پادشاهي ايران اجراي يك برنامه هسته‌اي را آغاز نمود و هدف آشكار آن، توليد برق بود ولي تصور عموم به آن بود كه سكوي پرتابي است براي آغاز تحقيقات در زمينه سلاح‌هاي هسته‌اي. مخالفان عبور از آستانه هسته‌اي همچنان صدايي رسا و پرنفوذ دارند. هنوز هم روشن است كه دستيابي به توان هسته‌اي با مجموعه‌اي از منافع جمعي ارتباط دارد كه به‌طور كامل با مرزبندي جناح‌هاي سياسي ايران منطبق نيست. عامل پرستيژ و عامل بازدارندگي موجود در توانايي هسته‌اي انگيزه‌هاي قدرتمندي را براي رژيم ايران با هرگونه ماهيت سياسي به‌وجود مي‌آورد.

با اين حال، همان‌گونه كه در مباحثات عمومي مربوط به سلاح‌هاي هسته‌اي ظرف چند ماه گذشته به نحو روزافزون مشخص شده، گروه‌هاي حاكم سياسي ايران بر سر يك موضوع فرعي (ولي در عين حال مهم) اختلاف نظر دارند: دورنماي مقابله با جامعه بين‌المللي در خصوص امكان دستيابي به توان توليد سلاح‌هاي هسته‌اي. اگرچه اصلاح‌طلبان بر منافع آتش‌بس منطقه‌اي ايران و روابط تجاري آن با اروپا و آسيا تأكيد دارند، تندروها در برابر احتمال مجازات‌هاي بين‌المللي و انزوا از خود واهمه نشان نمي‌دهند و از بروز يك بحران به‌عنوان وسيله‌اي براي شعله‌ور ساختن دوباره آتش رو به خاموشي انقلاب و منحرف ساختن اذهان از كمبودهاي نظام داخلي حكومت اسلامي استقبال مي‌نمايند.

آينده هسته‌اي ايران
در خصوص برنامه هسته‌اي ايران هنوز چند نقطه ابهام وجود دارد. در وهله نخست دوام موافقت نامه اكتبر ميان ايران و سه وزير خارجه اروپايي تا حدود زيادي در هاله‌اي از ابهام قرار دارد، بويژه با توجه به تصميم اخير ايران براي از سرگيري ساخت دستگاه‌هاي سانتريفوژ. اين اقدام جسورانه ازسوي تهران جديدترين اقدام براي تضعيف مفاد اصلي موافقت‌نامه و همچنين كمرنگ ساختن اجماع شكننده‌اي است كه در خصوص موضوع ميان اروپا و ايالات‌متحده برقرار شد. به نظر مي‌رسد كه رهبري ايران تلاش دارد ضمن حفظ شتاب برنامه هسته‌اي خود از مقابله جدي با جامعه بين‌المللي پرهيز كند. تعهدات ايران طبق موافقت نامه اكتبر در حقيقت بسيار گسترده بود و تعليق كامل تمامي فعاليت‌هاي مرتبط با غني‌سازي، بازيافت و ساخت رآكتورهاي آب سنگين را در بر داشت و در ابتدا تصور مي‌شد كه شامل منع توليد قطعات سانتريفوژ، مونتاژ و آزمايش دستگاه‌هاي سانتريفوژ و توليد خوراك هگزافلورايد اورانيوم نيز مي‌باشد. 4

چالش اوليه براي جامعه بين‌المللي در حال حاضر عبارت است از تدوين يك پاسخ موثر به تلاش‌هاي ايران براي گريز از تعهدات اكتبر 2003. به علاوه برخي مسائل فرعي نيز در اين رابطه وجود دارد. تصويب پروتكل الحاقي توسط مجلس ايران هنوز محقق نشده (تصور مي‌شد اين امر اندكي پس از آغاز كار نمايندگان جديد مجلس در ماه مي‌2004 كه در انتخابات نابرابر فوريه برگزيده شده‌اند و اكثريت قاطعي را براي محافظه‌كاران تشكيل مي‌دهند تحقق پيدا كند). اگرچه ايران قول داده كه مفاد پروتكل را پيش از تصويب آن و طبق توافق با آژانس به صورت موقت اجرا نمايد، مباحثات پارلماني و ضرورت تصويب محافظه‌كاران شوراي نگهبان، فرصت را براي محدود كردن يا زير سوال بردن تعهدات آن كشور باز نگاه داشته است.

يكي ديگر از مسائل حل نشده، توافق پرسابقه ميان تهران و مسكو براي بازگشت سوخت هسته‌اي مصرف شده از بوشهر است. هرچند هر دو طرف بارها قول داده‌اند كه به زودي توافق نهايي حاصل شود. روسيه براي نگراني از بابت بلندپروازي‌هاي ايران در اين زمينه دلايل ويژه‌اي دارد، زيرا موفقيت در تلاش‌هاي ايران براي توليد سوخت هسته‌اي، نياز آن كشور به خريد سوخت تازه از روسيه را بديهي خواهد ساخت. در عين حال روسيه و ايران مذاكرات طولاني مدتي را در زمينه امكان ايجاد نيروگاه دوم بوشهر داشته‌اند.

درنهايت، حتي اگر ايران ناچار به ايفاي تعهدات خود طبق عهدنامه منع تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي و پروتكل الحاقي شود و باز هم از امكانات حقوقي و فني لازم براي ايجاد يك زيرساخت پيچيده هسته‌اي با قابليت تأمين اهداف نظامي برخوردار است. ايران طبق تعهدات خود در عهدنامه‌هاي بين‌المللي، اجازه دارد اورانيوم غني‌شده توليد كند، كارخانه‌هاي توليد آب سنگين احداث نمايد و چرخه سوختي مخصوص به خود را به‌وجود آورد. به‌علاوه ماهيت پيچيده توانايي‌هاي اين كشور آشكار مي‌سازد كه ايران در حال رسيدن به مرز خودكفايي است و از آن پس براي دستيابي به سلاح‌هاي هسته‌اي به كمك‌هاي خارجي نياز نخواهد داشت.

در صورت رسيدن ايران به اين آستانه بعيد است كه تدابير سنتي مقابله با تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي بر جدول زمان‌بندي آن كشور تاثيرگذار باشد. با توجه به آن‌كه مقامات ايران قول دادند كه پس از تكميل بازرسي‌هاي آژانس، فعاليت‌هاي غني‌سازي اورانيوم خود را از سر بگيرند، توافق اكتبر ممكن است تنها يك تاكتيك تأخيري براي ايران فراهم آورد تا تحت پوشش آن بتواند به طور كامل به سلاح‌هاي هسته‌اي دست پيدا كند.

رفتار اخير ايران نشان مي‌دهد كه حكومت آن كشور احتمالاً به جلب رضايت جامعه بين‌المللي در خصوص مسائل هسته‌اي به صورت گزينشي ادامه مي‌دهد و بازرسي‌هاي تكميلي را مي‌پذيرد. اما ازسوي ديگر تلاش براي تأمين مقاصد نظامي خود را نيز ادامه خواهد داد. اين امر ممكن است تا حد حفظ يك برنامه محرمانه هسته‌اي براي مقاصد نظامي به موازات فعاليت‌هاي آشكار غيرنظامي پيش برود كه يكي از گروه‌هاي ايراني مخالف در خارج نيز مدعي آن است. دست كم الگوي مخفي‌كاري ايران و ماهيت پيچيده و گسترده فعاليت‌هاي فاش‌شده آن نشان مي‌دهد كه رهبري آن كشور مايل به حفظ تمامي گزينه‌هاي هسته‌اي موجود است. در نتيجه الزام اصلي براي ايالات‌متحده عبارت خواهد بود از حفظ اتفاق نظر بر سر تلاش مستمر جهت مهار پيشروي ايران به‌سوي توان توليد سلاح‌هاي هسته‌اي بر اساس ائتلاف گسترده بين‌المللي كه در سال گذشته به وجود آمده است.

سوابق حمايت ايران از تروريسم
پافشاري بر اين نكته از اهميت ويژه‌اي برخوردار است كه تلاش‌هاي بين‌المللي براي مهار روابط ايران با تروريست‌ها در چند مورد مشخص با موفقيت روبه‌رو شده است. تلاش براي آزادسازي گروگان‌هاي غربي از دست حزب‌الله لبنان در دهه 1990 به‌عنوان نمونه، منسوب به ايران است كه پس از مذاكره با دولت‌هاي خليج‌فارس دستور آزادي آنها را صادر نمود. به علاوه تلاش‌هاي اروپا براي تعقيب مقامات ايراني به‌دليل ترور مخالفان در خارج و خصوصاً محكوميت وزير اطلاعات وقت ايران در سال 1997 در پرونده ميكونوس در آلمان، به‌ظاهر موجب توقف اين‌گونه اقدامات شده كه زماني بسيار رواج داشت. در سال‌هاي اخير ايران از داخل اصلاحاتي را هرچند جزئي در وزارت اطلاعات آغاز نموده كه بيش از همه سازمان‌هاي ايراني نام آن با تروريسم پيوند خورده بود. اين امر نتيجه خشم عمومي نسبت به نقش اين وزارتخانه در قتل نويسندگان و فعالان سياسي ايراني در داخل كشور در سال 1998(1377) بود.

5

متأسفانه با هر يك از اين پيشرفت‌ها چندين گام نگران‌كننده نيز رو به عقب برداشته شده است. براي نمونه، آزادي گروگان‌هاي غربي در اوايل دهه 1990 با از سرگرفته شدن حمله عليه مخالفان ايراني در خارج همزمان شد. گفت‌وگوهاي پس از 11 سپتامبر با واشنگتن در خصوص افغانستان نيز درست در همان حالي صورت پذيرفت كه حمايت از گروه‌هاي شبه نظامي فلسطيني شدت يافت و كاشف به عمل آمد كه نيروهاي القاعده نيز از داخل خاك ايران به عمليات مشغول‌اند. ايران در نتيجه گرايش به تبعيت سياست خارجي از رقابت‌هاي آتشين سياست داخلي موفق نشده براي نمونه‌هاي محدود همكاري خود پاداش‌هاي ديپلماتيك قابل‌توجهي به‌دست آورد.

درنتيجه دوره‌هاي پيشرفت در وضعيت سياسي داخلي ايران به پيشرفت در رابطه مسئله تروريسم كه بسياري به آن اميد داشتند نينجاميد. موضوع ديگري كه وضعيت را پيچيده مي‌سازد آن است كه بسياري از اصلاح‌طلبان ايراني اگرچه عموماً از يك سياست خارجي كم برخورد دفاع مي‌كنند، اما در عين حال روابط مستمري را با گروه‌هاي مسلح لبناني و فلسطيني حفظ نموده‌اند كه آمال آنها با ريشه‌هاي ايدئولوژيك جناح چپ اسلامي همخواني دارد. بعيد است كه فشارهاي عمومي نيروي قدرتمندي براي تعديل ماجراجويي‌هاي بين‌المللي ايران باشد و دليل ساده آن اين است كه افكارعمومي مردم ايران در شكل دادن به سياست خارجي نقش بسيار محدودي دارد. به يمن خوراك هميشگي تبليغاتي، احساس همدردي با رنج‌هاي مردم فلسطين بسيار قوي‌تر از دوران پيش از انقلاب در ميان مردم ايران به چشم مي‌خورد. با اين حال جداي از يك اقليت پر سروصدا، احساس همدردي عمومي مردم تا حد توسل به خشونت شدت نمي‌گيرد و شواهد موجود نشان مي‌دهد كه مردم ايران بيشتر نگران گسترش فرصت‌هاي خود هستند تا مردمي در يك كشور دوردست. افزون بر اينها، حتي اگر روابط ايران با تروريست‌ها امروز به‌طور كامل قطع شود، سوابق موجود هنوز بي‌نهايت براي آن كشور مشكل‌آفرين خواهد بود. در نتيجه قانون سال 1916 ايالات‌متحده، كه اجازه مي‌دهد حاميان دولتي تروريسم در دادگاه مورد محاكمه قرار گيرند، دولت ايران محكوم به پرداخت غرامت به خانواده آمريكايي هاي كشته يا زخمي شده در بمب‌گذاري‌هاي تروريستي اسرائيل و آدم ربايي‌هاي لبنان شد كه امروزه مبلغ اين غرامات بيش از يك ميليارد دلار است.

در همين زمان تحقيقات جنايي در زمينه برخي از فعاليت‌هاي بلندپروازانه‌ ايران همچون بمب‌گذاري مركز يهوديان آرژانتين، به طرح دعاوي حقوقي عليه سران سابق دولت ايران انجاميده است. پاسخگويي و تعهد به جبران خسارت، حتي اگر روزي ايران بخواهد كاملاً به جامعه بين‌المللي بازگردد از معضلات مهم ايران به حساب خواهد آمد.

سياست اخير ايالات متحده نسبت به تهران
تدوين سياست ايالات‌متحده نسبت به تهران هرگز ساده و روشن نبوده است. جمهوري‌اسلامي كه غرق در تناقض‌ها و درگيري‌هاي جناحي خويش است، اغلب به صورتي عمل مي‌كند كه مغاير منافع كشور مي‌باشد.

در 26 سالي كه ازانقلاب 1979 ايران گذشته، واشنگتن مجموعه‌اي از ابزارهاي سياسي شامل مجازات‌هاي اقتصادي، پاداش، ديپلماسي و قدرت نظامي را در اين راه به كار برده است. از اواسط دهه 1990 ايالات‌متحده به‌دنبال محدودساختن تهديد ايران بوده و عمدتاً بر مجموعه‌اي از مجازات‌هاي اقتصادي تكيه نموده كه اگرچه دامنه آنها گسترده بود اما اجراي آن به صورت يكجانبه انجام مي‌گرفت. هدف از اين تدابير، تغيير سياست‌هاي نامطلوب ايران از طريق ايجـاد هزينه‌هاي گـزاف بـراي چنيـن رفتـارهـايي بود كه در كنار رويكرد مشابهـي عليه عـراق با عنوان «مهــار دوگــانه» (Dual Containment) شناخته مي‌شد. در رابطه با تهران، تأثير اين رويكرد در نتيجه تلاش‌هاي همزمان ايران براي بازسازي روابط با همسايگان و همچنين بازيگران مهم بين‌المللي مانند اروپا، چين و ژاپن خنثي مي‌شد.

در اواخر دهه 1990، ظهور آزادي‌هاي سياسي در ايران، دولت كلينتون را قانع ساخت كه سياست مهار دوگانه را در خصوص ايران كنار بگذارد. اگرچه مجموعه مجازات‌هاي اقتصادي همچنان حفظ شد، واشنگتن در صدد تجربه برقراري رابطه با تهران از طريق ژست‌هاي خفيف يكسويه برآمد. نتيجه اين روش هم رضايت‌بخش نبود و تنها موجب تبادل مجموعه خسته‌كننده‌اي از فرصت‌هاي از دست رفته و تداوم ـ و در برخي موارد حتي تشديد ـ سياست‌هايي از جانب ايران گرديد كه واشنگتن مترصد مقابله با آن بود.

6
همانند ديگر جنبه‌هاي سياست خاورميانه، پرزيدنت كلينتون توجه زيادي را معطوف ايجاد يك رويه تازه با ايران نمود كه بتواند به‌عنوان سابقه‌اي ماندگار مورد استفاده قرار بگيرد، اما نتيجه امر فقط مانع‌تراشي‌هاي بيشتر از سوي ايران بود. دولت بوش در نخستين ماه‌هاي آغاز كار خود، تدوين يك سياست منسجم در مورد ايران را آغاز كرد و براي نمونه، تلاشي ديرهنگام و نهايتاً غيرموثر را براي اصلاح قانون مجازات‌هاي اقتصادي ايران و ليبي در هنگام تمديد اين قانون در اوت 2001 به عمل آورد، ولي حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001 به طور دائمي محاسبات استراتژيك آمريكا را به هم ريخت. درفضاي پس از 11 سپتامبر چنين به نظر مي‌رسيد كه ايران واجد هر دو خصوصيت است كه براي آمريكا تهديدهاي اصلي به‌حساب مي‌آمد: تروريسم و سلاح‌هاي كشتارجمعي. در عين حال، با آغاز جنگ واشنگتن عليه تروريسم، ايران به يكي از نقش‌هاي اصلي اين جريان، حداقل تا جايي كه به افغانستان و عراق مربوط مي‌شد، مبدل شد.

اين ماهيت دوگانه باعث شكل‌گيري يك سياست نامسنجم و بعضاً متعارض ازسوي ايالات‌متحده نسبت به تهران از اواخر سال 2001 تاكنون شده است. برجسته‌ترين تحول در روابط ايالات‌متحده و ايران در اين دوران عبارت بود از تصميم پرزيدنت بوش براي گنجاندن نام ايران در كنار عراق و كره شمالي به عنوان قسمتي از «محور شرارت» در سخنراني سالانه كنگره در ژانويه 2002. اين اقدام در واكنش به كشف يك محموله تسليحاتي به مقصد فلسطين صورت گرفت كه گفته مي‌شد ارسال‌كننده آن ايران است، اما در عين حال، با اين كار به چندين ماه همكاري توأم با سكوت ميان واشنگتن و تهران در خصوص جنگ و ايجاد ثبات پس از جنگ در افغانستان پايان داده شد.
در يك سوي طيف، دولت بوش ايران را وارد يك گفت‌وگوي تاريخي در مورد افغانستان كرد كه در راستاي همكاري بيشتر ايران تأثيرگذار بود (نكته عجيب آن است كه حتي ايران نيز علناً برگزاري اين مذاكرات را تأييد كرد). در سوي ديگر طيف، برخي از گروه‌هاي بانفوذ در واشنگتن از نبودن دموكراسي در ايران ابراز نارضايتي نمودند و از مردم ايران خواستند كه در صدد تغيير حكومت در تهران برآيند؛ آنها در عين حال، مذاكرات با همان ايرانيان تبعيد‌شده‌اي را كه طراح رسوايي ايران كنترا در دهه 1980 بودند، از سر گرفتند. اختلاف ديدگاه‌ها در واشنگتن، گاه موجب انسجام‌ناپذيري مواضع ايالات‌متحده مي‌‌شد. براي نمونه در روزهاي پس از سقوط صدام‌حسين، پنتاگون آشكارا از اين موضوع صحبت مي‌كرد كه يكي از گروههاي مخالف ايراني مستقر در عراق [منظور تشكيلات رجوي است] را به عنوان نيروهاي پيشگام عليه تهران به كار گيرد و اين در حالي بود كه وزارت‌خارجه به موضوع اعتراض داشت و همان گروه را در سال 1997 به عنوان يك سازمان تروريستي شناسايي نموده بود.

جنگ ايالات متحده عليه تروريسم فرايند حل مشكلات مربوط به كشوري همچون ايران را پيچيده‌تر ساخته كه ضمن تجربه فشارهاي داخلي در مسير يك تكامل آهسته و خروج از راديكاليسم قرار دارد و سياست و موضع‌گيري‌ها در آن كشور مبهم و غيرشفاف است. فرضيات غلط درباره وضعيت مبهم داخلي ايران ميزان تأثيرگذاري سياست‌هاي ايالات‌متحده نسبت به آن كشور را در سال‌هاي اخير تضعيف نموده است. دولت آمريكا با پذيرش اين فرض كه بروز تحولات انقلابي در ايران به همين زودي خواهد بود، به دنبال تأثيرگذاشتن بر نظم داخلي ايران بود و بر الگوي تغييرات اروپاي شرقي و فروپاشي كمونيسم تكيه مي‌كرد. با اين حال، جدايي كاملاً مشخص ميان حكومت و مردم بر اساس ديكتاتوري در ايران، وجود ندارد و در نتيجه دعوت گسترده از مردم ايران براي انقلاب، تنها موجب تقويت اهداف روحانيون تندرو مي‌شود و مخالفان رژيم را در معرض اين اتهام قرار مي‌دهد كه ستون پنجم واشنگتن هستند.

در بخش ” روابط بلند مدت با ایرا ن” گروه کاری شورای روابط خارجی چنین نظر می دهد.
“واشنگتن بايد اطمينان حاصل كند كه گفتارها و سياست‌هايش معطوف سياست‌هاي نامطلوب دولت ايران شود و نه متوجه مردم ايران. تلاش براي منزوي‌ساختن مردم ايران به هدف ايجاد دموكراسي در ايران يا منطقه كمك نمي‌كند. مناسب‌ترين و موثرترين مكانيسم براي كمك به فرايند اصلاحات در ايران، تقويت روابط سياسي، فرهنگي و اقتصادي بين جمعيت آن كشور و مردم ديگر مناطق جهان است. به‌طور مشخص اين امر بايد موجب جذب تدريجي ايران به فعاليت‌هاي خاورميانه‌اي آمريكا و ديگر برنامه‌هاي اصلي منطقه‌اي و صدور مجوز فعاليت‌هاي سازمان‌هاي غيردولتي آمريكايي در ايران شود. دولت آمريكا همچنين بايد مراقب باشد كه پيام آن كشور هم براي حكومت و هم براي مردم ايران كاملاً شفاف و روشن مطرح گردد و آن پيام عبارت است از اينكه ايالات‌متحده مايل به گفت‌وگو در زمينه علايق دوجانبه مي باشد و از سرگيري روابط نيازمند واكنش هيئت ايران نسبت به نگراني‌هاي ايالات‌متحده است.

7
دولت‌هاي پيشين ايالات‌متحده، سياست خود نسبت به ايران را حول محور قدرت مجازات‌هاي اقتصادي در تغيير مواضع و رفتار اين كشور بنا كرده‌اند. با اين حال ماهيت گسترده و يكجانبه تحريم اقتصادي آمريكا، واشنگتن را از دو اهرم جدي محروم ساخته است و اين دو عبارت‌اند از قدرت نفوذ ناشي از مشروط‌كردن روابط تجاري به تقويت روابط سياسي و تأثيرات گسترده روابط تجاري بر يك فرهنگ سياسي در حال تحول. گروه كاري، در نهايت چنين نتيجه مي‌گيرد كه روابط اقتصادي بين ايالات‌متحده و ايران بايد مشروط به بهبود روابط ديپلماتيك ميان دو كشور شود. گام‌هاي كوچك همچون تجويز تجارت ميان دستگاه‌هاي تجاري آمريكا و بخش خصوصي نسبتاً كوچك ايران بايد به‌عنوان ابزارهاي سنجش اعتمادسازي در نظر گرفته شود كه ميزان حمايت از واردشدن كامل حكومت ايران به جامعه بين‌المللي را در آن كشور افزايش خواهد داد. به علاوه ايالات‌متحده بايد تلاش‌هاي خود براي جلوگيري از ارتباط ايران با نهادهاي مالي بين‌المللي را كنار بگذارد، زيرا اين تلاش‌ها ذاتاً مغاير هدف اصلاح حكومت در تهران است. تجويز آغاز مذاكرات ايران براي پيوستن به سازمان جهاني تجارت موجب تشديد فشار به تهران براي پاسخگويي و شفافيت خواهد شد و مي‌تواند تكامل ايران به سمت دولتي را كه به شهروندان و همسايگان خود احترام مي‌گذارد، تسهيل نمايد.”

و در نهایت تاکید می کند که ” اقدامی برای سرنگونی رژیم به نفع منافع آمریکا نیست و سیاستمداران می بایست در این زمینه هوشیار باشند که تا به امروز جمهوری اسلامی به هر جهت حامی منافع ما بوده است.” جای تاسف است که بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی ! هنوز برای رسیدن به قدرت چشم امید به سرمایه داری آمریکا بستند! در بخش دیگری از این گزارش آمده است که:

ايالات‌متحده آمريكا در پرداختن به مسائل ايران بايد هرگونه جهت از تغيير حكومت را كنار بگذارد. اين لحن گفتار خاطره مداخله ايالات‌متحده در كودتاي 1953 را كه به سرنگوني نخست‌وزير ايران محمد مصدق انجاميد، زنده خواهد كرد. بنابراين دلايل حمايت از تغيير حكومت تنها باعث تحريك احساسات ملي ايراني‌ها خواهد شد و اين درست مغاير اهداف سياست مورد نظر است

تلاش براي منزوي‌ساختن مردم ايران به هدف ايجاد دموكراسي در ايران يا منطقه كمك نمي‌كند. مناسب‌ترين و موثرترين مكانيسم براي كمك به فرايند اصلاحات در ايران، تقويت روابط سياسي، فرهنگي و اقتصادي بين جمعيت آن كشور و مردم ديگر مناطق جهان است
به نفع ايالات‌متحده است كه در مذاكرات اوليه براي تدوين يك موافقت‌نامه جهت همكاري هسته‌اي با ايران، روسيه را نيز درگير نمايد و از سوي ديگر به روسيه اجازه دهد كه زباله‌هاي هسته‌اي داراي منشأ آمريكايي را نيز وارد نمايد.

ايالات متحده بايد بدون استفاده از زبان تغيير حكومت كه ممكن است موجب تحريك عواطف ملي در راه دفاع از رژيم كنوني حتي در ميان مخالفان حكومت شود، برقراري دموكراسي در ايران را تبليغ كند.

در انتها باید خاطر نشان کنم ،در حالی که رژیم اسلامی حاکم بر ایران به حفظ قدرت سیاسی به کمک سرمایه داری بین المللی تاکید می ورزد، تنها راهی که برای پویندگان راه آزادی، رفاه، عدالت و رشد و توسعه کشور باقی می ماند، اسرار بر مقاومت در برابر تمامیت این رژیم در شکل قیام قهر آمیز توده ای است.

دسامبر 2005