فهرست بستن

مهسا چشم‌هایت را باز کن!…

نگاه کن !
مهسا چشمهایت را باز کن!
نگاه کن! میلیون‌ها چشم به چشم‌‌های بسته تو خیره‌ مانده‌اند

میلیون‌ها قلب نگران آخرین طپش‌های قلب تو‌اند

مهسا چشم‌هایت را باز کن!

ما را ببخش!

ما مردمان سرزمین‌ات را می‌گویم.

آنگاه که غول‌های وحشی به تارهای موی تو بند کرده بودند، ما سر در موبایل خود داشتیم.

آنگاه که ترا به سمت قتلگاه وزرا می‌کشاندند ما دنبال نان خود می‌دویدیم!

انگاه که ضربات میرغضبان بر مغز زیبای تو فرود می آمد، ما در هراس هدفون‌های مان را بگوش زده بودیم. مهسا ما را ببخش!

و چشم‌هایت را باز کن!

اینجا سرزمین نفرین شده نیست باورکن!

گرگ‌‌ها هستن که به سرزمین ما هجوم آوردند.

نگاه کن دندان تیزشان از سپیددندان جک لندن هم تیزتر است.

و درنده‌ترند.

و قبول که ما هم کمی بی‌عرضه‌تر شدیم!

یک روز چشم روشن ندا در کف خیابان به آسمان خیره ماند

یک روز مغز متلاشی شده زهرا کاظمی در اوین را تحویل ما دادند.

یک روز زهرا بنی‌یعقوب را هنگام امر به معروف! از ما گرفتند

و یک روز ترانه را به جرم فریاد عدالت برای همیشه خاموش کردند و…

مهسا ما را ببخش و به خواهرانت هم بگو ما را ببخشند!

مهسا چشم هایت را بازکن!
دختران کرد

دختران کولبر

دختران دشت‌های بی سرانجام تشنگی و گرسنگی

چشم انتظار لبخند دوباره تواند.

مهسا چشم‌هایت را باز کن

از ما به شهلا و نسرین( کعبی) پرستاران زیبای کرد

تا جسومه با کودک شیرخواره‌ اش

تا شلیر که همین چند روز پیش پیش پای تو جانش را ستاندند

بگو!

ما دیگر تفنگ‌های‌مان را برداشتیم

دیگر سلاح مرد کرد و بلوچ و ترکمن و عرب تزیین خانه نخواهد ماند.

سلاح زن و مرد ایرانی حمایل گردن‌های شان خواهد بود

مهسا چشم‌هایت را بازکن

دایی‌ات دیروز می گفت امروز نوبت مهسای ما بود فردا نوبت دختر شما!

نه!

ماییم که این زنجیره تباهی را قطع می‌کنیم.

ماییم که نام دخترکان ما را که در خرداد ۶۰بدون نام و شناسنامه به جوخه مرگ خمینی سپردند، باز خواهیم پرسید!

دار‌های شان را مدال افتخار نسل‌مان خواهیم کرد

مهسا چشم باز کن و حداقل بگو که بر تو چه رفته است؟

ما به شنیدن نقاره‌های مرگ معتاد شده بودیم.

اما تو زندگی بخش نام گرفته بودی ژینا!

یک بار لبخند بزن و به دختران وطنت بگو که می توان لبخند زد

و نمرد!

بگو روزگار سیاهی و ظلم دارد به پایان میرسد

خورشید را نشانشان بده

با همان انگشتانی که اکنون خونت رویش لخته شده است.

مهسا چشم‌هایت را باز کن!…