فهرست بستن

اکنون فرصت فرارسیده است، حالا یا هرگز!

مجید مشیدی

اکنون فرصت فرارسیده است، حالا یا هرگز!

جمهوری اسلامی بدون توافق و ایجاد یک برنامه ی اعتماد سازی میان جناح ها، نمی تواند روند مذاکره و گفتگو با کشورهای غربی را برای آینده اش در دست گیرد. به نظر می رسد که واکنش های  قدرت های درون رژیم همه برخواسته از عدم اعتماد میان سردمداران است. موجودیت جمهوری اسلامی بدون راهبرد معین و مشخص منطقه ای برای کشور های غربی و همسایگان نگرانی ایجاد کرده است. جمهوری اسلامی خود را درگیر برای حل تضاد های داخلی کرده  و ولایت فقیه نیک می داند که ادامه اینگونه اختلافات که چندین سال است وجود دارد ،  او نمی تواند مانند خمینی حل تضاد ایدئولوژی در ساختار نظام را به سهولت انجام دهد و این‌ اولین‌بار است که اختلاف اصولگرایان بر سر قدرت مطلقه‌ی رهبری است.  در حال حاضر جناح  احمدی‌نژاد در حقیقت قدرت مطلقه‌ی رهبر را زیر سئوال می‌برد و ما می‌بینیم حتی از جناح مقابل هم تک و توک نداهایی بلند می‌شود و بدون تردید فاجعه از این که هست بدتر خواهد شد و برای رژیم مدیریت بحران را ناممکن کرده است.تلاش آنان بر پایه این تئوری پیش می رود  که اعتماد و یک دست شدن در درون و سپس اعتماد کشورهای منطقه را جلب کنند و آنها را از تشویش های غرب علیه رژیم دراین کشورها دور سازند در غیر آن هر گونه برنامه و راهبرد مذاکره یی برای آوردن ثبات سیاسی در کشور و منطقه به شکست روبرو خواهد شد و بدون شک چالش های بزرگتر در راه است. رژیم در وضعیت وخیمی قرار دارد که به‌هرحال باید دست به یک جراحی خونین دیگر بزند. ولی خامنه ای از دستور این عمل اجتناب می کند و عواقب آن را به خوبی درک می کند. اگر احمدی‌نژاد از صحنه‌ی سیاسی ایران حذف شود ، رهبر جمهوری اسلامی در یک وضعیت متزلزل قرار می‌گیرد و اگر احمدی‌نژاد در قدرت بماند، خامنه‌ای باید پاسخگو به درون حاکمیت باشد. آیا برای حفظ نظام این دو جناح ناچارند مانند گذشته یکجوری باهم کنار بیآیند؟

چنانچه ازچند هفته  اخیر واکنش ها و موضع گیریهای قدرت های جهان را مشاهده می کنیم و می بینیم که چقدر بحران منطقه خاور میانه همه را بیشتر از گذشته درگیر خود ساخته است. در تازه ترین واکنش ها کشورهای عرب همسایه می بینیم وزیران خارجه کشورهای عرب منطقه مرتب با صدور بیانیه مشترکی از آنچه که دخالت های جمهوری اسلامی در امور داخلی و توطئه چینی علیه امنیت ملی خود می دانند، به شدت انتقاد کردند.  هر گونه رابطه استراتژیک ما بین کشورهای عربی منطقه  با رژیم اسلامی و حل بحران  در شرایط کنونی امکان پذیر نیست . احمدی نژاد در هر مراسم و هر مناسبتی به غرب و کشور های همسایه هشدار می دهدو همه کشور ها و قدرت های منطقه یی  تاکید دارند که جمهوری اسلامی چرخه ی سیاسی ، اقتصادی و امنیتی را با حادثه سازی ها و عملکرد های نظامی برآورده می سازد. در هرصورت اینکه ازاین گونه تضادها از ابتدا تاسیس نظام وجود داشته است، شکی نیست. سردمداران رژیم نیک می دانند که باید هر چه زودتر معضلات داخلی  که به اوج خود رسیده است و در این سی و دو سال حاکمیت رژیم اسلامی سابقه نداشته است را به نحوی که ولایت فقیه کمترین هزینه پرداخت کند ، بحران را مهار نمایند یا اینکه  یک بار دیگر بازی های منطقه یی  راه بیاندازند. ولی اینجا پرسش اساسی این است که چگونه تضاد بین خودشان در مرحله اول باید حل شود و آیا در نهایت تمام جناح ها در ولایت ذوب خواهند شد یا در مقابل یکدیگر صف آرائی خواهند کرد ، شرایط کنونی نشاندهنده روند تضاد در  کل نظام سرمایه داری بین المللی در رابطه با جمهوری اسلامی است.

دیده می شود که جمهوری اسلامی داوری های متفاوت در باره ی بحران ها دارد و از لحاظ رقابت های منطقه یی آنها می خواهند که اهداف سرمایه داری در منطقه پیاده و نهادینه گردد ولی تهدید های نظامی در آینده متوجه آنها نباشد و آنان شریک غرب در منطقه باشند و برای خود سهم بیشتری را طلب می کنند و این برای سرمایه داری قابل قبول نیست. حرف عمده این است که جمهوری اسلامی کاستی های استراتژیک ودیپلماتیک خود راباید تکرار نکند و راهبردی را تدوین کند و بر مبنای آن تعهد و اعتماد سیاسی میان همسایه ها  و کشورهای منطقه به میان آید. این شک و ظن ها را رژیم اسلامی  نیز براساس رابطه ی استراتژیک که با غرب ایجاد کرده ، تقویت بخشیده و موضع آنان را در منطقه جدی تر ساخته است.

حقیقت پدیده و مفهومی است که در وجدان تاریخ قرار دارد و رژیم اسلامی نمی تواند آنرا به تزویر و نیرنگ معاوضه کند. برداشت درست حقیقت همانست که از سکوی مرتفع خود همه ی ابطال گرائی های جمهوری اسلامی را به رسمیت نمی شناسد و می خواهد برای همه چیز بر مبنای ارزش و بهای که دارد ، چارچوب تعیین کند. حقیقت درگیری های کنونی در میان سردمداران رژیم اسلامی به نوعی است که هر جناح تلاش دارد مورد قبول سرمایه داری قرار گیرد.نظام اسلامی در مسیری حرکت می کند که در آن کوچکترین نشانه های از ثبات و آینده نگری دیده نمی شود. رژیم در بحران پسا انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دوره یازدهم به سر می برد ، معضل های  عقیدتی ،سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی بنیان افکن است و نبود عقل و تدبیر در هرم قدرت سیاسی،  آشکار است. ایران در این روزها به سمت یک مسیر نا معلوم و مبهم در حرکت است. گمانه هایی وجود دارد که به سمت بی ثباتی بیشتر حرکت می کند. از تلاشهای اخیر ولایت فقیه چنین برمی آید که حضور احمدی نژاد در ساختار دولت را باید تحمل کند! در ماه های آینده ساختار قدرت جمهوری اسلامی نیز مورد بحث و تبادل نظر سردمداران رژیم قرار می گیرد. اغلب آگاهان سیاسی بر این باور اند که این درگیری ها در بین اصولگرایان در واقع تلاشی است برای زمینه سازی ساختار قدرت بعد از خامنه ای. لذا با توجه به اوضاع حساس موجود و با توجه به عقب نشینی جناح احمدی نژاد در ساختار قدرت ، سرنوشت نظام روشن نیست.

همگان میدانند که برگ برگ تاریخ خونین سی و دو ساله حاکمیت رژیم اسلامی شاهد قتل عام، شکنجه ،غارت و ستم در حق مردم است. تعمق در متن رخدادهای تاریخی این واقعیت را روشن می کند که تمام مصیبت های این سرزمین ریشه در تاریخ گذشته دارد. تاریخ معاصر ایران در واقع با خون مردم این سرزمین نگارش یافته است و با مصیبت و غمهای مردم این سرزمین عجین شده است. می گویند که تاریخ آیینه عبرت است و از آن باید عبرت گرفت. اما آنگونه که از لابلای حوادث و تحولات سیاسی سه دهه اخیر بر می آید ما هنوز از تاریخ و از حوادث خونین تاریخی درس عبرت نیاموخته ایم. اگر ما از تاریخ و حوادث خونین تاریخی این سرزمین درس عبرت می آموختیم امروز در چنین وضعیت مصیبت بار قرار نداشتیم.

جوامعی که در بن بست و بحران های کلان به سر می برند و سنت ،جایگاه قانون را به طوری تغییر نا پذیر دارد و هیچ گاه رویکرد درون سنتی را تجربه نکرده، برای بدست آوردن بنیاد استوار نیاز به آگاهی دارند و این باور فلسفه ی سیاست است که آگاهی تکامل  تاریخ است. از مسائلی که تا به امروز ما  شاهد بودیم ، در فقدان ساختار واقعی مبتنی بر تغییر به سر می بریم، بحران عدم آگاهی که بستر سنتی را گسترده و پایدار و زمینه را برای رشد وتوسعه استبداد و خود کامگی مساعد ساخته است. در جامعه ی ما انقلاب ها به طور مستتر بوده و سیاست باوران ما از فکر شناخت ماهیت و در دست داشتن برنامه مشخص برخوردار نبوده اند. بنابر این دلیل هر انقلاب در سرزمین ما بدون دستاورد بوده و ما را از درک جامعه و ارزش های آنان به طور جدی دور ساخته است.

در جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس همه سردمداران نظام عليه همدیگر بودند و این تازگی ندارد ، وحدت آنان فقط در مقابل نیروهای سرنگونی طلب است. امید و دل خوش داشتن به دعوای جناح ها برای تسريع  در فروپاشی ، امری عبث است. اما واقعيت را باید مشاهده کرد با وجود اين هرج و مرج سياسی، اقتصادی در داخل کشور، توده ها هر روز از روز قبل به صفوف ناراضيان جديد خواهند پيوست و خواستار حذف ولايت فقيه در ساختار نظام خواهند شد. آنچه که وظیفه اپوزیسیون سرنگونی طلب را سخت تر می کند همین دیدگاه است که تمایل به تغییر نه در کلیت نظام بل فقط رفورمی در قانون اساسی نظام می باشد و در داخل و خارج کشور تبلیغ این دیدگاه را توسط رسانه های سرمایه داری مشاهد ه می کنیم. وظیفه نیروهای پیشرو این است که به توده ها بقبولاند که حذف ولایت فقیه از قانون اساسی و ماندگاری جمهوری اسلامی ، هیچ تغییری در وضعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی آنان ایجاد نخواهد کرد، می بایست تمامیت رژیم اسلامی را مورد هدف قرار داد.

اما آنچه که بیشتر زمینه تشدید تضادهای درون رژیم اسلامی است، وضعیت بحرانی در بین نئوکان های حکومتی است که در شرایط وضعیت اسفبار اقتصادی، جامعه بطور اتوماتیک به دو جناح تقسیم شده اند با توجه به قیام توده ها در سال هشتاد و هشت، بر نفرت و انزجار مردم از حاکمیت رو به افزایش است. مجموعه این وقایع برای سردمداران رژیم اسلامی ایجاد بحران نموده است. بدون شک تحریم های اقتصادی بین المللی حلقه را بر جمهوری اسلامی تنگ تر خواهد کرده و  اثرات آن در آینده نزدیک بر وضعیت اقتصادی و سیاسی کلان کشور نمایان خواهد شد و تضادها را در بین خودشان تشدید می نماید و راه سازش را بر  هر دو جناح اصولگرا می بندد. در این موقعیت مردم باید آماده باشند که به میدان بیایند و  از این تضاد به نحوه احسن استفاده نمایند و برای همیشه رژیم اسلامی را به زباله دان تاریخ بسپارند. تنها راهی که برای پویندگان راه آزادی، رفاه، عدالت، دمکراسی و رشد و توسعه کشور باقی می ماند، اسرار بر مقاومت در برابر حاکمیت مطلقه اسلامی در شکل قیام قهرآمیز توده ای است.

دردا که می بینم توفانی تازه

وطن ویران مرا تهدید می کند

خشم، خشم، زیرا ما بیکار ایستاده ایم

و خواب پلکهای ما را سنگین کرده است.

بپا وطن من ! بپا ملت من ! ای توده ایران !

و با یک حرکت میدان نبرد را پر کن

بپا! ای ایران! وطن ترا می خواند

اکنون فرصت فرارسیده است، حالا یا هرگز

اسیر باشیم یا آزاد؟

مجیــد مشیــدی

 28 مه 2011

  7خرداد 1390