از خاکهای تفتیده این کوچه های تنگ
با پاهائی تاول زده عبور می کنیم
بی آنکه
درد را در جان خویش
احساس کنیم
آه ، از این انجماد
خون در رگهای مردم این شهر
خشکیده است
پوستشان د رپائیز
به زردی می گراید
گوئی دلخوشند از اینکه
گونه های خویش را با سیلی سرخ نگه داشته اند
آه،
از این انجماد.